Attain کافه رنسانس Prepared By ساسان قهرمان Formatted As Audio Books
پر از شخصیتهای تودرتو ترکیبی از نویسنده و خواننده و شخصیت داستانی چیزی متناقض و در عین حال سازگار مانند آبجو و تکیلا چرا که ما "با خاطراتمان زنده ایم" "فرقی نمی کند که مال خود ما باشد یا دیگری. " از فصل ٧ کتاب
ستاره میخواست همهچیز را فراموش کند. ولی من نمیخواهم. برای همین مینویسم مینویسم تا فراموش تا فراموش نکنم.
حالا فقط میخواهم تنها باشم و بهیاد بیاورم و بنویسم. کافه رنسانس ساسان قهرمان پی. دی. اف کتاب خوبی بود بسیار خوب که در دسته ادبیات مهاجرت جایگاه خوبی دارد اگر تشنگی زور بیاورد یا هوس کشیدن سیگار به کله آدم بزند میشود بلند شد روی لبه تخت نشست و سیگاری آتش زد. میشود لیوانی آب سرکشید و تلوزیون را روشن کرد و لحظه به لحظه کانال به کانال از جایی به جای دیگر رفت و در هیچ جا نبود. میشود شلوار و ژاکتی به تن کرد و به خیابان رفت. وقتی داشتم می خواندمش گاهی حس میکردم دارم وبلاگ یک ایرانی مهاجر را میخوانم. موضوع قصه دقیقن همین قدر امروزی و نوع روایت همین قدر آشنا بود برایم. و شاید همین آشنایی هم زیاد برایم جالب نبود. شاید این رمان را سه سال قبل می خواندم می گفتم محشر است و چقدر حرف دارد توی خودش و اما الان توی این سطح زندگیم با این دیدگاهم به زندگی و اطلاعم از زندگی مهاجران و دغدغه های ذهنی شانقصه خیلی جاها نه تنها برایم جذابیتی نداشت بلکه به نظرم تکرار بدیهیات و اینها می رسید. به نظرم می رسید خب که چه الان همه ی اینها را می دانیم که مهاجرت درد دارد و حس بی ریشه گی دارد انسان و جامعه ی ما جامعه ی مردسالار است و . اما خب بعدش اینها را که می دانستم برای چه تکرارشان را بخوانم البته مطمئنا این اشکال از نویسنده نیست. شاید اصلن کار نویسنده انتقال همین حس هاست و بس و جواب را باید کس دیگری پیدا کند. نمی دانم. برای منی که همه ی اینها را قبلن خوانده ام آنهم از
روایت مستند ندگی افراداین طرز قصه گویی و حرف زدن از این نوع دغدغه ها جذابیتی نداشت. اما با وجود همه ی اینها کتاب یک جاهایی به طرز استادانه عواطف آدمی را تجزیه تحلیل می کند و ریشه اساسی تمام آنچه عشق یا دوست داشتن نامیده میشود را نشانه می رود. این ویژگی اش را دوست داشتم چون عمیق و بکر و تازه بود برایم. .