Earn On Death And Dying Written By Elisabeth Kübler-Ross Formatted As Paperback
book has helped me better understand the feelings and emotions of the dying, Having lost my father to cancer not long ago, I have often found it difficult to cope and also developed a fear of death and illness.
On Death and Dying might be one of those books that you might want to reread several times just to not be oblivious and forgetful of our inevitable fatedeath.
“Those who have the strength and the love to sit with a dying patient in the silence that goes beyond words will know that this moment is neither frightening nor painful, but a peaceful cessation of the functioning of the body.
Watching a peaceful death of a human being reminds us of a falling star one of a million lights in a vast sky that flares up for a brief moment”
Puiki knyga apie visų mūsų laukiančią ir dažnai pamirštamą mirtį.
I first read this book when it was originally published amp I thank my beautiful friend who gave this to me as a gift.
Death amp dying are still today very controversial topics which is a shame no one can avoid this event.
Many people may find this book displeasing as it may trigger responses and opposition stemming from religious/political views, if not controversial to ones way of life.
However, if one can observe, have an open mind and heart it is filled with comfort and will likely extended into thoughts of changing or viewing life and interactions with others differently.
I have recently reread this book again and yes I now work in this field, indirectly at the beginning of life and now more involved.
I encourage all to read this book, even if it at first it just sits alongside other reading material.
For you never know who else in your home or work may find this text and be drawn to it.
Wishing you all well enjoy
This book and the research behind it clearly were revolutionary and in some ways have not yet had sufficient impact on the practice of medicine.
The topic is extremely important, and many concepts put forward here have become heuristics of medical education about how to talk to dying patients e.
g. , use simple, straight forward language including the word death sit down find a quiet spot to tell people bad news make sure all the important people are present.
So, why did I say it was ok rather than great despite its obvious importance First, perhaps it was overhyped and I had inappropriate expectations.
Second, since I knew most of it, it had less impact for me, Third, I was horribly turned off by the historical frame for the work she provides in the firstpages.
It is ridiculous to purport, and especially without significant citations from people who experienced it, that death during the Middle Ages was a more idyllic, peaceful experience with the potential to be home and surrounded be loving family than death in theth century was.
Those in the Middle Ages died in wars, at the hands of masters, of infectious disease, through torture or childbirth, in unexpected, horrible, and often painful ways.
If it wasn't plague, it was gangrene, etc,
Fourth, the stages of dying denial, anger, bargaining, depression, acceptance with hope scattered in, seem bald, inflexible, and to hinge a lot on one's attributing many subconscious urges to people.
Sometimes, we're just more straightforward, And, what about grief People should grieve things that are lost, Forcing people to be in certain heuristic classes when they should just be able to be where they are emotionally seems nearly as bad as not letting them be where they are emotionally.
I read this book, and wished, oh I wished, that I had read it when my mother was dying.
I can see all the points that I would change so clearly, the advice I would have taken.
And I feel bitter that no one was there to tell me how to take care of her when I was alone in that house with her for weeks.
I can think of all the meaningful discussions we might have had, and the comfort I could have given her.
It's frustrating and heartbreaking more than words,
I honestly believe that all medical staff should read this book as well, When my mom was dying, we met all sorts of doctors: the doctors that gave no hope and the doctors that were positive.
We met all sorts of nurses, and I agree, the kindness that we were shown meant everything.
Everything.
I also felt, while walking home last night, that after reading this book I was less afraid of my own eventual death.
That it is completely natural, And this is a big step for me, because after seeing my mother die, I have been plagued with anxiety and panic attacks.
I feel very peaceful now in comparison to what I have felt,
I am thankful that this book helped spur the creation of hospice care, I can't imagine what my mother's death would have been like without it,
I do think that this book is a little outdated in terms of certain terminology and gender roles, but the basis of it is good.
It makes sense, and it's important, This book was very, very important, I read this bookyears ago, It was recommended I read it and for the life of me can't remember who recommended it but I'm glad whoever and wherever they are, they did.
It was a difficult time for me then because I was losing a parent, Dying from disease can be an ordeal, more so for the dying, of course, but also for those of us left behind who care.
Today the five stages of grief are widely known, but it was from this book I first learned of those stages.
In my opinion, to have compassion for the dying, and also for those who have lost someone they care about to death, is one of the highest expressions of humanity.
The wisdom in this book now considered a classic on death and dying widened my perspective and understanding what we all must go through, eventually.
ما توفرت نسخته العربية في جودريدز لكن ها أنا الآن أكتب رأيي بالعربي لأني قرأت الكتاب مترجم على كل كانت قراءة الكتاب صعبة جدا و ثقيلة و متعبة يتكلم فيها عن ردة فعل مريض عندما يعلم أن النهاية حتمية عن ردات الفعل التلقائية التي يقوم بها المريض و عن الوداع الأخير الذي قمنا به أنه كتاب تصعب قرائته حين تقراه بعد خسارة أفضل صديق في العالم تصف كل صفحة رحلة الوداع الأبدية و لكنها مع ذلك تربت على كتفك لأنها تمنحك الأجوبة على كل الاسئلة التي راودتك عن و كل مبهم مررت به لتستطيع بعد ذلك تخطي تجربة الخسارة و أنت مرفوع الآمال.
ملاحظة: الكتاب لا يتكلم عن الموت من الناحية الدينية قط و إنما الباعث النفسي فقط. در قدح آب نورانی است آب دریا اما تار است
حقیقت کوچک را واژگانی است روشن
حقیقت بزرگ را اما سکوتی بزرگ است
افرادی که برای ماندن در کنار بیمار رو به مرگ از قدرت و عشقی آنچنانی برخوردار باشند در این لحظه لحظهای که سکوت از واژگان درمیگذرد خواهند دید که واقعه نه ترسناک است و نه دردناک بلکه فقط توقف آرام کارکرد جسم آدمیست. تماشای مرگ یک انسان آدمی را به یاد شهاب ثاقب میاندازد یکی از میلیونها نقطهی نورانی نشسته در دل آسمان پهناور که لحظهای مختصر شعله میکشد و دمی بعد در شب بینهایت فرو میرود
دربارهی کتاب
خود را بگذارید جای دانشجوی رشته پزشکی پرستاری مددکاری یا حتی الهیات عملی که روزی الزاما با بیمار بدحالی که مرگش نزدیک است روبرو خواهد شد, در ابتدای کار باید چگونه لاعلاج بودن بیماری فرد را به او اطلاع داد واکنش شما در روزهای پایانی زندگی فرد باید چگونه باشد یا نه نیازی نیست حتما دانشجو یا پژوهشگر باشید خود را بگذارید جای فردی که خدای نکرده یکی از نزدیکانش به بیماری خطرناکی دچار شده است. رفتار شما با بیمارتان چگونه خواهد بود چگونه دربارهی نگرانیها و بیمهای بیمار سر صحبت را با او باز میکنید باز هم خدای ناکرده خود را بگذارید جای فردی که خبر بیماری و مرگ قریبالوقوعش را به او دادهاند. واکنش شما چیست و چگونه برای مردن آماده میشوید با خواندن این کتاب احتمالا پاسخ خود را خواهید گرفت اما این همهی ماجرای کتاب نیست
دکتر راس در این کتاب پژوهشهای خود و گروهش را به عنوان درمانگران بیماران رو به مرگ شرح میدهد. به این ترتیب که بیمار بدحال با آگاهی و رضایت خود به اتاق مصاحبه آینهدار آورده میشوند و بجز دکتر راس یک کشیش هم بیمار را در گفتگو همراهی میکند. گروهی پنجاه نفره از دانشجویان و پژوهشگران هم در اتاق دیگری پشت آسنه نظارهگر گفتگو هستند. بیمار در این شرایط فرصت پیدا میکند تا افکار خود را بیان کرده و اضطراب ترس و خشمی را که عموما بهخاطر ملاحظهی خانواده و سوءرفتار احتمالی پرسنل بیمارستان پنهان کرده بروز دهد. بیمار بعد از پایان جلسه که عموما به یک جلسه هم محدود نشده با آرامش بیشتر به اتاقش بازمیگردد و در بیشتر موارد با دلی باز آمادهی رویارویی با مرگ میشود. اما عمدهی فایدهی این مصاحبهها برای بیماران بدحال آیندهست. پژوهشهای اینچنینی دکتر راس باعث شد تا در محافل آکادمیک به چگونگی رفتار با بیمار بدحال بیشتر و دقیقتر پرداخته شود و در محیطهای بیمارستانی نیز منجر به برگزاری جلسات آموزشیای شد که به پزشکان پرستاران مددکاران و رواندرمانگران میآموزد چگونه نیازهای یک بیمار قطع امید شده را شناسایی و برآورده کنند تا مرگ او با عزت و آرامش قلبی همراه باشد
در خلال مصاحبههای این کتاب دکتر راس نظریهی پنج مرحلهای انکار خشم چانهزنی ناامیدی پذیرش را تبیین میکند و برای فهم هر مورد چند مثال مفصل هم میآورد و از این رو در این کتاب با مفاهیم انتزاهی کمتر روبرو میشوید و تمام مطالب کتاب کاملا برای خواننده در هر جایگاهی که باشد کاربردیست
در کتاب "سوزان سانتاگ در جدال با مرگ" فرزند سانتاگ در موقعیت خویشاوند نزدیک بیمار رو به مرگ سوالی را مطرح میکند که بهتجربه بارها با آن روبرو شدم و قطعا در ایران امروز هم خانوادهی بیماران کم و بیش با ن درگیر هستند: تا چه میزانی باید در مورد پیشرفت بیماری به فرد بیمار اطلاع داد آیا باید به طور کل بیماری را انکار کرد یا آنکه صراحتا همه چیز را به او گفت آیا در حالی که پزشک بهطور کامل از بیمار قطع امید کرده باید روزنههای امید را برای او بست یا اینکه کورسوی امیدی باقی گذاشت کدام یک اخلاقیست و کدام یک به نفع بیمار
دکتر راس پاسخ میدهد که اکثر بیماران حتی بدون نیاز به صحبت از وخامت اوضاع با خبر میشوند و نزدیک شدن مرگ را حس میکنند اما در هر صورت بهتر است تا حد ممکن بیمار را بدون ناامید کردن از وخامت اوضاع و خطری که تهدیدش میکند مطلع کرد تا هم به کارهای نیمه تمام خود بپردازد و هم از جنبهی روحی آمادهی شرایط سختتر شود, تجربههای او حاکی از این است که اکثر بیماران از آنچه ورای نقاب خوشحال و خندان خانوادهها میگذرد خبر دارند و بیمار نیز اغلب به دلیل انکار خانواده علیرغم نیاز ضروریاش تمایلی به صحبت دربارهی این موضوع ندارد. در حالی که صحبت دربارهی ناامیدیها و ترسها و حتی مرگ باعث سبک شدن بار سنگین بیمار و آسودگی بیشتر او میشود و کار خانواده را هم برای پذیرش فقدان او بعد از مرگش راحتتر میکند. راس ثابت میکند که صحبت نکردن دربارهی این موضوع بیش از آنکه بخاطر بیمار باشد بخاطر ترس و انکار پزشک یا خانوادهی اوست
نکتهی آخر اینکه تعدادی از دانشجویان و پژوهشگران حتی طاقت یکی از این مصاحبهها را هم نداشتند و جلسه را به طور نیمهکاره رها میکردند. این موضوع دربارهی کتاب هم صدق میکند و علیرغم بکر بودن موضوع و هیجان انگیز بودن تجربهها مطالب گاهی آزاردهنده و طاقت فرسا میشود و به پایان رساندن کتاب ممکن است تحمل طولانیای بخواهد. اما من تصور میکنم خواندن این کتاب برای بسیاری یک امر ضروری باشد زیرا ما هیچگاه نمیتوانیم پیش از تجربه کردن بیماری و مرگ خودمان با حقیقت آن روبرو شویم و مرگ از این رو رازآلود بودن خود را هیچگاه از دست نمیدهد ولی شاید بتوانیم از رهگذر این مصاحبهها اندک مکاشفهای داشته باشیم تا برای آن روز که نوبت خودمان رسید آمادهتر باشیم
دربارهی ترجمهی کتاب و نسخههای فارسی دیگر
امتیاز به ترجمه: دو
کتاب ترجمهی روان و خودمانیای دارد و آنطور که مترجم گرامی هم در مقدمه توضیح داده تا جایی که امکان داشته دست به ایرانیسازی ترجمه زده است, من در ابتدا زبان ترجمه را پسندیدم و با توجه به مقدمهی استاد ع. پاشایی بر این نسخه از کتاب توقع ترجمهای دقیق و وفادارانه به متن داشتم. اما بعد از مقایسهی متن اصلی و ترجمه در چند مورد آزرده شدم و چنین نتیجه گرفتم که این ترجمه بیش از حد غیردقیق و عامیانه ست. در ادامه به چند نمونه از اشکالات ترجمه اشاره میکنم
در نهایت با این اوصاف به دلیل ترجمهی دقیقتر و قیمت کمتر حدودا نصف ترجمهی آقای بهرامی/ انتشارات رشد تحت عنوان "پایان راه: پیرامون مرگ و مردن" را توصیه میکنم.