بسیاری از کتب دکتر زرین کوب مطالعه این کتاب راحته!! کتاب خوبی بود این کتاب در مورد زندگی اندیشه و سلوک مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی میباشد.
این کتاب شرح جانانه و جنون آمیز جوانمردی است که پیش از آنکه
صبح معرفتاز مشرق سرش بر دمد و شمس عشق در افق اقبالش طالع شود زاهدی باز ترس سجاده نشینی باوقار شیخی زیرکمرده ای گریان بود و وقتی در چنگال شیخ گیر افتاد و دولت عشق را نصیب برد زنده ای خندانعاشقی پرانیوسفی یوسف زایندهو آفتابی بی سایه شد و این همه را وامدار آن بود که دلیرانه و کریمانه و فارغ از بندگی و سلطنت و شریعت و ملت تن به قضای عشق داد و پا در قماری عاشقانه نهاد نقل از کتاب: مولانا میگفت که:مرغ چون از زمین بالا پرد اگرچه به آسمان نرسد این قدر باشد که از دام دور باشد. هم چنین اگر کسی درویش شود و به کمال درویشی نرسد این قدر هست که از زمره ی خلق و اهل بازار ممتاز باشد کتاب بسیار ارزنده ای که سخت نگرفتن و خدا را در نزدیکی یافتن و غره نشدن و دارز مدت دیدن امور را از او اموختم
در اطراف مولانا به گمان من هیاهو و اغراق بسیار شده و همه چیز در پرده ی ابهام قرار دارد. و همه ی آثاری که در مورد او نوشته شده در جهت پیچیده تر کردن این ابهام بوده است. در فرهنگ ما وقتی کسی به این مرحله از ستایش می رسد دیگر هیچ تنابنده ای به خود اجازه نمی دهد حرفی خلاف آن بزند و اگر بگوید وای به حال او و دانش و معرفتش که به پشیزی نمی ارزد.
از این نمونه بسیارانند مثل حافظ و احمد شاملو که بسیاری از اشعارش خوانده نشده و حرف هایش شنیده نشده اما همه یاد گرفته اند از او با "شاملوی بزرگ" یاد کنند! درباره زندگی اندیشه و سلوک مولانا جلال الدین رومی بسم الله
در خواندن و نظر درباره این کتاب توجه به این نکته ضروری است که مرحوم زرین کوب صراحتا در مقدمه می گوید که در شرح احوال مولوی هر آنچه خارج از عرف و دور از عادت در کتب احوالات مولوی بوده هم آورده. پس بدیهی است اگر با مذاق برخی خوش نیاید. اما کسی که این ها را در نظر نگیرد و خودش را به دریای طوفانی و روحانی جان مولوی بسپارد این نوشته پر از حال های خوب و آنات تأملی است. خود مولوی از شخصیت های عجیبی است که مخالفان و موافقان سرسختی دارد. آشنایی با حیات و اندیشه او منجر به شناخت آن دو طیف نیز خواهد شد. با وجود این که اهل خوندن زندگی نامه نیستم به شدت از این کتاب لذت بردم.
پنج فصل اول از زمان کودکی تا زمان رفتن شمس رو روایت میکنه و از لحاظ زمانی کاملا با کتاب ملت عشق قابل مقایسه هست.
پنج فصل بعدی هم از زمان رفتن شمس تا زمان وفات مولانا رو روایت میکنه. .
این کتاب برخلاف ملت عشق که در کنار داستان خرافاتمثل سالم ماندن کتابهای مولانا بعد از این که شمس اونها رو توی حوض انداخت و رو هم آورده کاملا بر اساس واقعیت نوشته شده و خیلی از خرافات از جمله همون مورد بالا رو به صراحت رد کرده.
برای کسانی که میخوان آشنایی مختصری با زندگی نامه مولانا پیدا کنن توصیه میکنم فایل صوتی زندگی نامه ی مولانا رو از سایت کتابهای صوتی دریافت کنن. این فایل تقریبا خلاصه ی کامل و جامعی از کتاب پله پله تا ملاقات خدا هست که بسیار زیبا اجرا شده و تلفیقش با موسیقی هایی که با دقت انتخاب شده اجرا رو دو چندان زیبا کرده
امیدوارم کسانی که میتونن این فایل رو گوش بدن یا به دوستانشون معرفی کنن
sitelink ir/DAFDA اولین باری که این کتابو خوندم پنجم دبستان بودم. که خب مشخصه خیلی زود بود برای خوندن این کتاب. به خاطر همین تا مدت ها فکر می کردم کتاب خوبی نیست. ولی خب ایراد از من بود که زمانی کتابو خوندم که هیچ درکی نداشتم ازش. بعد ها که دوباره خوندمش دیدم واقعا کتاب فوق العاده ایه. خلاصه ای از زندگی مولانا. از لحاظ ادبی هم که قلم استاد زرین کوب عالیه. یشنهاد می کنم حتما بخونین این کتابو. تصوف خود او تصوف رایج در بین اهل خانقاه نبود. شیوه مشایخ صاحب خانقاه
را که در ارشاد مرید نو راه خدمتهای سخت چون پاک کردن طهارتجای
فراشی طبخ طعام صوفیان دوختن خرقه های پاره آنها و اقدام به زنبیل
گردانی و گدایی به خاطر اطعام آنها بر وی الزام می کرد نمی پسندید و
آن ها را به شدت انتقاد می کرد. حتی رسم چله نشینی را هم که در این
خانقاه ها معمول بود و خود او یکچند به اشارت سید بدان تن داده بود با نظر
انکار می نگریست و ظاهرا مثل شمس که چله داران خانقاه ها را پیرو طریقهء
موسی می خواند این رسم را در طریق فقر محمدی جایز نمی شمرد. از
طریقهء درویشان دوره گرد رفاعی که با نمایش دادن کارهای کرامات گونه
موجب حیرت و اعجاب خلق می شدند نفرت داشت و یک بار حتی کراخاتون را
به خاطر آنکه به تماشای آنها رفته بود ملامت سخت کرد. بیشتر سلوک
متوحدانه را توصیه می کرد. احوال مشایخ گذشته و حکمتهای منقول از آن ها
را برای سالکان راه سرمشق عملی و مایهء اعتماد در طی منازل سلوک
تلقی می کرد. یاران را به التزام شریعت و به التزام جوع و فقر و به اجتناب از
هرگونه تظاهری که اخلاص عمل را مشوب سازد الزام می نمود. صبغه یی از
فکر اهل ملامت و جلوه یی از طریقهء اهل فتوت همه جا در طریقهء او بچشم
می خورد تربیت صوفیانهء او از مریدان سالکان بی ادعا و طالبان راستین راه
خدا به وجود می آورد آنها را به تسامح و تواضع که مقدمهءکسر نفس و مرگ
قبل از مرگ بود می خواند. خدمت محتاجان شفاعت مجرمان و سعی در تر
بیت و تهذیب کسانی که تغافل جامعه آن ها را از تربیت و کمال محروم داشته
بود در تصوف او مفهوم فتوت را به مرتبه عالی می رساند شمس و حسام
الدین هر دو بیکسان در این تصوف نمونهء کمال محسوب می شدند
سلوک مولانا طریقت را از شریعت جدا نمی ساخت و بدون التزام شریعت نیل
به حقیقت را که هدف سلوک است ممکن نمی شمرد در عین حال وی
شریعت را همچون شمع می دانست که را پر پیچ و خم و تاریک و باریک
طریقت را جز به نور آن نمی توان طی کرد اما اگر انسان قدم در این راه نمی
نهاد به طی کردنش نمی پرداخت مجرد تحصیل شمع برایش موجب نیل به
مقصد نمی شد, مقصد نیز حقیقت بود و وقتی نیل بدان حاصل می آمد طریق
و شمع هر دو ضرورت خود را از دست می دادند. شریعت به اعتقاد وی علم
بود و طریقت عمل بود اما حقیقت جز وصول الی الله که متضمن لقای رب است
نبود. و چون آدمی از این حیات یعنی حیات جسمانی که شریعت به آن ناظر
بود می مرد و مرگ پیش از مرگ او را حیات دیگر می بخشید آنگاه به قول
مولانا در مثنوی شریعت و طریقت از او منقطع می شد و حقیقت می ماند. .
Acquire Today پله پله تا ملاقات خدا Composed By Abdolhosein Zarrinkob Published As Publication Copy
Abdolhosein Zarrinkob