Secure Your Copy Black Snow: A Theatrical Novel Imagined By Mikhail Bulgakov Made Available In Book

read first "A Dead Man's Memoir: A Theatrical Novel" Penguin Classics and right after I finished it I read this edition, Black Snow Melville House.
While I appreciated a lot the abundant notes of the Penguin edition, I must point out that I enjoyed the Melville House edition far better, probably because I was reading the same novel for the second time but I also liked the translation better.

I wish the author had been able to finish this novel, I was left wanting more, But I do have a soft spot for Bulgakov, so I guess I would have wanted more anyway.
هدف بولگاکوف از نوشتن این کتاب شکنجه روحی مخاطب است. اگر باور ندارید کتاب رو بخونید. میخائیل بولگاکف در واپسین سالهای قرن نوزدهم میلادی در شهر کییف اکراین زاده شد. وی در رشتهی پزشکی تحصیل کرد اما از علاقهاش به نوشتن و ادبیات دست نکشید. پس از اتمام دانشکدهی پزشکی به خدمت سربازی رفت و به عنوان پزشک به روستای نیکلسکی اعزام شد و در آنجا بود که نخستین مجموعه داستان خود را با نام یادداشتهای پزشک روستا نوشت. در سال ۱۹۲۰ و پس از یک دورهی سخت بیماری تیفوس بولگاکف تصمیم گرفت پزشکی را رها کند و به فعالیتهای فرهنگی بپردازد و حاصل این تصمیم او هفت رمان و داستان کوتاه و تعدادی نمایشنامه است. اغلب آثار بولگاکف در شوروی پس از انقلاب درگیر سانسور و توقیف شد. وی در سال ۱۹۳۲ نمایشنامه زیر یوغ ریاکاران را نوشت که در مورد روزهای پایانی زندگی مولیر و رنجیدگی او از حسادت اطرافیان است. نمایشنامه از آغاز تا اجرا با کارشکنیهای بسیاری روبرو شد و پس از چهار سال تمرین و هفت روز اجرا توقیف شد. توقیف نمایشنامه موجب خشم و رنجیدگی زیاد او شد و حاصل این خشم و رنجیدگی نوشتن رمان برف سیاه بود. بولگاکف در رمان برف سیاه با زبانی کنایهآمیز تجربیات خود را از نوشتن این نمایشنامه و همکاری با تئاتر مسکو شرح میدهد.

رمان برف سیاه از جایی آغاز می شود که لئونتهویچ مقصودف کارمند روزنامهی کشتیرانی پس از خودکشی ناموفق تصمیم میگیرد برای پایان دادن به فقری که گریبانش را گرفته کتابی بنویسد و آن را با بهایی هرچند ناچیز به دست ناشری بسپارد. مقصودف در هر فصل کتاب به تفصیل و با جزئیات دقیق آنچه را که در جریان نوشتن رمان برایش اتفاق افتاده است بیان میکند و تصویری دقیق و شفاف از جامعهی فرهنگی روسیه در نیمهی اول قرن بیستم میآفریند:

"در مسکو جوانهایی هستند که حتما شما هم به آنها برخوردهاید. این آدمها معمولا روز انتشار مجله در دفترهای نشر سرگردانند اما نویسنده نیستند. معمولا در تمرینهای نهایی نمایشنامهها حضور دارند اما بازیگر نیستند همیشه در نمایشگاههای نقاشی حاضرند اما نقاش نیستند. ستارههای طراز اول باله را مثل خیلی از آدمهای معروف دیگر که زیاد هم ندیدهاند با نام کوچکشان صدا میزنند. در مراسم افتتاح تئاتر بالشوی خود را در ردیف هفتم و هشتم جا میکنند و از آنجا برای هنرمندی دست تکان میدهند در متروپل آنها را میبینی که پشت میزهای کوچک کنار فوارهها جا خوش کردهاند و نور رنگارنگ لامپها پاچههای گشاد شلوارشان را روشن میکند. "

پس از سرخوردگی از چاپ داستان اول مقصودف تصمیم میگیرد به کار سابق خود بازگردد

"گذران زندگی واجبتر از همه چیز بود یعنی که باید پول به دست میآوردم. بنابراین رویابافی را رها کردم و پی کار افتادم. در اینجا بود که زندگی گریبانم را گرفت و مانند برهی گمشدهی عیسی به روزنامهی کشتیرانی برگرداند. "

تا آنکه پس ز مدتی یکنواختی زندگی و بیهودگی روزمره عرصه را بر او تنگ می کند و این بار تصمیم میگیرد نمایشنامهای با عنوان برف سیاه بنویسد و آن را برای اجرا به کارگردانی بسپارد.


بخشی از مرور کتاب برف سیاه که در وبسایت آوانگارد به قلم سمانه زمانی منتشر شده است.
برای خواندن کامل مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید:
sitelink avangard. ir/article/ Brilliant, yet it does seem unfinished,
A plethora of hard to keep track of names,
More Bulgakov, now! حافظه انسان چیز خارقالعادهای است. اتفاقها در حافظه حتی دمی نمی پاید. این است که سعی در منظم کردن حوادث در ذهن و بازآفرینی آنها کاری است غیرممکن. از این حلقه زنجیر دانههایی می افتد قسمتهایی با درخشش زنده به یاد میآید اما بقیه درهم و برهم تکه و پاره است و در ذهن جز غبار و رگبار چیزی به جا نمیماند.


از متن کتاب Manas subjektīvās gaumes,, un, kā gandrīz vienmēr, apaļoju uz augšu.
Bulgakovs tomēr nekļūs par "manu" rakatnieku, bet apzinos, ka grāmatas izlasīšana tomēr kaut kādā mērā man nāca par labu.
Romāna iesākums šķita pārāk drudžains un absurds manai gaumei kā viņa slavenākais romāns, un, kad beidzot nokļuvām teātra darbības aizkulisēs, kuras balstījās autora paša pieredzē, pēkšņi viss beidzās pusvārdā.
Ļoti patika aina ar Staņislavska karikatūru, اما ناگهان آه از این وازه لعنتی! تا دم مرگ هراس ناگفتنی و لگام گسیخته ای از این واژه همراهم خواهد بود. از این واژه به اندازه عبارت های "حدس بزن چه" "تلفن با شما کار دارد!" "تلگرافی برایتان رسیده" و "لطفا سری به اداره بزنید" وحشت دارم. خوب می دانم پشت سر این واژه ها چه نهفته است. .
کتاب "برف سیاه" نوشته "میخائیل بولگاکف" است. نویسنده مانند آثار دیگرش در این اثر نیز به انتقاد از فضای هنری مسکوی زمان خود پرداخته است.
مساله ایی که بولگاکف در این کتاب به آن می پردازد همان مساله ایی است که نویسنده در زمان حیات بسیار با آن درگیر بوده یعنی سانسور در دنیای هنر.
"مقصودف" نویسنده ایی است نوپا که در حال نوشتن یک رمان است که پس از اتمام با انتقاد تند اطرافانش مواجه می شود. . پس از مدتی با "تئاتر مستقل" قرارداد می بندد تا رمانش تبدیل به نمایشنامه شود اما در آن ها نمایشنامه خو را دستخوش تغییر و تحولاتی سلیقه ایی می بیند. . درمندگی و ناامیدی که برای "مقصودف" بوجود ما آید همان تاثیری است که برای یک هنرمند در چنین فضایی رخ می دهد. .
من این کتاب را با ترجمه احمد پوری که نشر چشمه به چاپ رسانده خواندم.
برای من خیلی خسته کننده بود
با داستانی درباره هیچی طرفیم و تقریبا هیچ اتفاقی نمیفته
روند داستان طوری طرح ریزی شده که کششی برای خوندن متن وجود نداره
Много ми беше мил и близък главния герой, но останалите персонажа бяха трудни за следене и напълно изтървах нишката. Но идеята е ясна трудно е да си творец в страната на абсурдите, сред абсурдни хора. Изключителни диалози, Булгаков е гениален в това отношение. Аудиокнигата е майсторски прочетена. Театър на абсурда: sitelink info/bookreview/t

Разбира се, че
Secure Your Copy Black Snow: A Theatrical Novel Imagined By Mikhail Bulgakov Made Available In Book
не бива да се подхожда с очаквания, витаещи из космични висини, щом става дума за Михаил Булгаков, автор на чутовната “Майстора и Маргарита”. Но пък когато корицата смело обявява, че “Театрален роман” е найсмешната творба на Булгаков, то няма как да не очакваш нещо специално. Е, няма такова нещо книгата е много повече тъжна, отколкото смешна, много повече драма, отколкото сатира. И макар че в никой случай четенето не бе разочарование, все пак стилово е по руски пивка, но не мисля, че ще запомня с нещо книгата. Разбира се, отчитам и това трябва да се отбележи, че романът е писан с цел конкретен период и конкретни реалности, с които Булгаков се сблъсква и които е искал да осмее.

издателска къща " ФАМА"
sitelink info/bookreview/t A masterpiece of black comedy by the author of The Master and Margarita,

When Maxudov's novel fails, he attempts suicide, When that fails, he dramatizes his novel, To Maxudov's surprise and the resentment of literary Moscow the play is accepted by the legendary Independent Theater, and Maxudov plunges into a vortex of inflated egos.
Each rehearsal sees more and more sparks flying higher and higher and less and less chance of poor Maxudov's play ever being performed.
Black Snow
is the ultimate backstage novel and a brilliant satire on Mikhail Bulgakov's tenyear lovehate relationship with Stanislavsky, Method acting, and the Moscow Arts Theater.


After a lifetime spent struggling against censorship, not least in the theater, Bulgakov died in, not long after completing his masterpiece, The Master and Margarita.
None of his major fiction was published during his lifetime, It may be heretical to muse along these lines, but I was heartened to imagine what would've been the result of a collaboration between Mikhail Bulgakov and Preston Sturges.
My mind's eye sees something similar tod Street but with Joel McCrea in the lead as a struggling playwright, Barbara Stanwyck vamping her way into the production, causing the author to rewrite and ruin his artistic vision.
The NKVD led by William Demarest will undoubtedly swoop in during the final reel, A pipe and mustache have the last laugh,

While reading this unfinished farce, I was viewing a few episodes of theRussian miniseries of The Master and Margarita sitelink imdb. com/title/tt/ . Even at the gravest of junctures, there is always humor, A quip can be made while fearing the late night knock on the door,

This is a very incomplete work which festers and taunts, There is a vein of promise which alas will never be realized,

./.