Fetch Your Copy For Love Of Country: An Essay On Patriotism And Nationalism Drafted By Maurizio Viroli Available In Manuscript

on For Love of Country: An Essay on Patriotism and Nationalism

کتاب نوشته بود: تقدیم به آنکس که گفت:خودتان میدانید و مملکتتان.
خوندمش. خوندمش بلکه توجیهی پیدا کنم برای این حس لعنتی که هر گهی که هست گه منه. دلم میخواد براش بجنگم. اگر ولش کنم برم میدونم آروم نمیشم.
کتاب انواع نظریات وطنپرستی رو بررسی میکنه ملیگرایی رو از وطنپرستی تفکیک میکنه و نظریاتی در رد و تایید حبوطن در اختیارت میذاره.
موقع شروعش یه توقع فضایی داشتم و دلم میخواست کتاب یه توجیه منطقی و محکم برای این احساس نسبتا غیرمنطقی بذاره کف دستم که از این به بعد بتونم بگم: بنابر فلان و فلان و فلان منطقیه که دوسش داشته باشم. منطقیه که بخوام براش بجنگم. همونطور که حدس میزنین نشد که بشه.

اما بخشایی ازش بود که به دلم مینشست. یه کم آرومم میکرد و انقد با حال و هوام منطبق بود که غمگین میشدم.
خلاصه بخوام بگم وطنپرستی یعنی عشق به آزادیای که در کنار مردمی که از جنس تو هستن میشه تجربش کرد.

بخشهایی از کتاب:
ملتزم بودن به آزادی مشترک مردممان یعنی اگر کشورمان اسیر باشد باید در جهت آزاد کردنش بکوشیم. نه آنکه آن را برای جستجوی آزادی در جایی دیگر تر کنیم و اگر هم مجبور به ترک موطنخود شدیم باید به تلاش برای آنکه برگردیم و در آزادی با سایر هم میهنانمان زندگی کنیم ادامه دهیم. ممکن است پرسیده شود: اصلا چرا باید به جای آنکه بروم و آزادی خودم را در جای دیگری جستجو کنم نگران و غمخوار آزادی مردم خویش باشم اگر کشورم با من ناحق و ناروا برخورد می کند من هیچ دین و تعهدی بدان ندارم.
یک پاسخ احتمالی آن است که آزادیای که شاید بتوانیم در مشوری دیگر از آن برخوردار شویم به نسبت آزادیای که قادر میبودیم درکنار مردم خودمان از آن محظوظ گردیم الزاما واجد غنا و کمال کمتری است. در کشور دیگر در بهترین حالت ممکن است از آزادیهای سیاسی و مدنی برخوردار شویم. اما نخواهیم توانست آزادانه بر طبق فرهنگ خودمان زندگی کنیم. آزادی در بین مردم خودمان طعم خوشتری دارد. ما از آن به عنوان آزادی خودمان به عنوان آزادیای که به نحوی ویژه و متمایز از آن خودمان است محظوظ میگردیم.



خیابانها و میدانهای شهر که زمانی صحنهی ملال نوجوانان و آماج شدیدترین سخرهگیری و استهزای ما بودند اکنون به مکانهایی تبدیل شدهاند که بایستی از آنها دفاع کنیم. واژهی میهن و ایتالیا که در گذشته وقتی روی دیوار مدارس ظاهر میشدند در ما ایجاد اشمئزاز میکردند چون با صفت فاشیست همراهی شده بودند چون پر از پوچی و خلا شده بودند به یکباره بدون قیدها و صفتها بر ما ظاهر شدند و چنان استحاله یافتند که بر ما چنین مینمود گویی برای نخستین بار است که آنها را شنیدهایم به یکباره به گوش ما واقعی آمدند. ما اکنون آنجا بودیم که از پاتریا دفاع کنیم و پاتریا درست همان خیابانها و میدانها بود. درست آن عزیزان و کودکی ما بود و همهی مردمی بود که عبور میکردند. حقیقتی چنین ساده و چنین واضح به نظر ما عجیب میآمد چون با این باور بزرگ شده بودیم که پاتریایی نداریم و اینکه از بخت بد و اقبال نا مساعدمان در نقطهای که پر از خالی است به دنیا آمدهایم. و آنچه حتی از این هم برایم غریبتر بود این واقعیت بود که از سر عشق به همهی آن مردم ناشناختهای که در حال عبور بودند و از سرعشق به آیندهای که ناشناخته بود اما ما میتوانستیم پرتو درخشان آن را به هر زحمتی که هست در میان محرومیت و تباهی ببینیم و بشناسیم آری از سر چنین عشقی تکتک ما حاضر بودیم خودمان و جانمان را از دست بدهیم و فدا کنیم.


ما از تعلق داشتن به کشورمان احساس شرم میکنیم و در عین حال فرار را بر قرار ترجیح نمیدهیم. ما از شهروندی خودمان دست نمیکشیم. ما نامه ای که روشو به پیکته برای اعلام نیت خود در خصوص ترک شهروندی نوشت را نمینویسیم. بلکه همچون وی مینویسیم: تا آنجا که به مقولهی شفقت بر میگردد جنایت خود دلیلی فراهم میکند نه برای دست کشیدن و پا پس کشیدن. بلکه برای نزدیک شدن نه به منظور سهیم شدن در گناه و خطا بلکه برای اشتراک در شرمساری و خجلت.

مردمی که به فساد خو گرفتهاند قدرت معنوی لازم برای مقاومت و قیام بر ضد سیاستمداران دروغینی که مسئول فلاکت و
Fetch Your Copy For Love Of Country: An Essay On Patriotism And Nationalism Drafted By Maurizio Viroli Available In Manuscript
بدبختی آنها هستند ندارند. قیام و عصیان موقعی اتفاق میافتد که شهریاران و قانون گزاران نسبت به ضعف و بی رمقی و بی عملی مردم متقاعد شوند آنقدر که حال در برابر مردمی چنین بتوانند حتی تظاهر به فضیلت را نیز کنار بگذارند و آزادانه هر رفتار پلیدانهای که دلشان خواست از خود بروز دهند. خیلی وقت نیست کتاب را خوانده بودم امروز بنا به دلایلی به آن بازگشتم کمی تورق کردم که مطالبش بازآفرینی شود مخلص کلام الان یعنی چند سال اخیر از حدود ۹۶ شمسی که اوضاع سریعتر رو به وخامت گذاشت تا ۱۴۰۱ که الان که می نویسم باشد این کتاب قلقلک می دهد که وقت خواندش است که خودمان می دانیمو مملکتمان !
.
فلسفه می گوید علوم سیاسی می گوید اقتصاد می گوید تاریخ می گوید هر حوزه ای از وطن می گوید به صورت عمومی اما کمتر پیش می آید در کلیاتشان مسئله وطن درونی شود اینجاست اهمیت کتاب تجربه وطن هنوز در مضامین کلی دور است زیستوطن قواره اش به مباحث کلی نمی خورد کسی باید مستقیم به آن فراخوان دهد این کتاب همچین چیزیست !
.
صرفا ریویو برای دعوت به خواندنش بود خیلی به مطالب کتاب نمی پردازم فقط درباره نویسنده اینکه ویرولی پژوهشگر حوزه علوم سیاسی و فلسفه سیاسی است اواخر سده های میانه رنسانس سرآغاز های تفکر سیاسی مدرن و گاها پروجکشن همین ها روی سیاست قرن اخیر و بطور اخص یک نام خاص یعنی ماکیاولی درون مایه مرکزی آثارش را شکل می دهند عموما ! از کسی با این شکل از تفکر قرار است بخوانید !
.
متریال و چاپ این مسائل قابل قبول بود و درباره ترجمه با نسخه انگلیسی مقابله خاصی نکردم کلا سه چهار بار لازم شد که مراجعه کردم که آنها هم به نظر معادل های بدی نبودند در نسخه فارسی مسئله سنت ترجمه است که اصول بر آن اساس رعایت شوند که ترمها قابل فهم باشند و از خاستگاهشان جدا نشوند در آن هم خیلی مشکل خاصی ندیدم روانی و پویایی متن هم قابل قبول بود ! کتابی خوبی بود. در مورد تفکیک میان وطنپرستی یا میهندوستی با ملیگرایی. از یک زاویه کمی چپگرایانه و با توجه به پژوهشهایی چند دهه اخیر در مورد اومانیسم و ناسیونالیسم پژوهش خوبی انجام داده بود. اینکه چگونه وطنپرستی جمهوریخواهانه در نیمه دوم قرن هجدهم کم کم تبدیل به زبان ملیگرایانه و ناسیونالیستی تبدیل میشود. نکته جالب دیگر برای من تلاش نویسنده برای اقناع ضرورت میهندوستی است. او به طور تلویحی چپگرایان جدید را متهم میکند که اهمیت وطنپرستی را زیر شعارهای جهانشهری و انترناسیونالیستی نادیده گرفته اند و از این بابت به طور غیرمستقیم به ظهور ملیگرایی افراطی کمک رسانده اند. به نظرم همین یک نکتهاش برای چپگرایان ایرانی کافی است! نکته مهم دیگر برای من این بود که بار دیگر متوجه میشوم که چقدر تاریخ ملیت ایران و هویت ایرانی با تاریخ اروپایی آن متفاوت است و ما دقیقا در دو دنیای متفاوتی زندگی میکنیم و چطور به لحاظ روشی و معرفتی اختلاط میان این دو خطاست. ایران را باید در چهارچوب فرهنگی و تاریخی خودش مطالعه کرد. An enormously erudite book that traces the evolution of ideas of loving one's country, Viroli's main thesis is that what emerged initially as a love of the republic of freedom and of a free way of living changed in the early modern era into a cultural particularity as nationalism became tied to language and culture.
One weakness of the book is that it's entirely and selfconsciously Eurocentric, assuming that nothing of value on the subject happened outside the European public sphere, This makes it miss a lot, including the modern struggle between postcolonial, republican patriotism and cultural nationalism that is playing out in many nonEuropean societies, In that sense, it highlighted an important duality even it has not fully explored it and proved the viability of such a strategy, .