Get Your Hands On انجیرهای سرخ مزار Imagined By محمدحسین محمدی Offered As Digital Edition

واقعی م/است.


راستش من عاشق نثر نویسندگان افغانستان هستم
وقتی داستانهایشان را میخوانم احساس میکنم زبان فارسی خیلی قدرتمندتر از چیزی است که فکرش را میکنیم.
البته قبل از این مجموعه فقط چند داستان از "sitelinkرهنورد زریاب" و رمان خوب "sitelinkآوازهای روسی" از سید احمد مدقق را خوانده بودم و البته چند داستان هم در محافل مشترکی که با دوستان افغانستانی داشتیم از نویسنده های جوانشان شنیده بودم,
این مجموعه داستان واقعا پر از موقعیت های پر کشش و خاص است که بیشترشان با پایان بندی های تاثیرگذار و اندکی غافلگیرکننده تمام میشوند مثل پایان بندی داستان "عبدل بیتل " که البته شاید این چند سطر نتواند تاثیر واقعی اش را نشان بدهد:

"کاکا حیران مانده بود. عبدل که جور و تیار بود. این که عصا چوب دارد. حتما کس دیگری است. ولی کی میتواند باشد. این وقت شب این جا. خدایا قديفهی جنازه را کشید جنازه یک پای داشت و پای دیگرش از زانو قطع بود. باورش نمیشد. صورتش را به صورت جنازه نزدیک کرد. صورت پر ریش جنازه سیاه میزد در سفیدی برف. عبدل که ریش نمیماند ولی ولی خودش است پسرش عبدل با همان موهای دراز بیتلی اش "

اما راستش مثل خیلی از مجموعه داستان های دیگر که از گزند تکرار ایده ها بر کنار نمانده اند این مجموعه هم دچار تکرار فضاها و ایده ها هست. گرچه نه خیلی پررنگ. در هر داستان لااقل یک نفر کشته میشود و اگر این را در نظر بگیریم که در بعضی داستانها بیش از سه چهار نفر کلکشان کنده میشود میتوان گفت در هر داستان میانگین/آدم کشته میشود :
آن طور که در پایان کتاب ذکر شده بعضی از داستان ها جوایز معتبری در ایران کسب کرده اند و پر افتخارترین شان داستان
Get Your Hands On انجیرهای سرخ مزار Imagined By محمدحسین محمدی Offered As Digital Edition
"مردگان" است که در ابتدای کتاب آمده و این طور پر قدرت در فضایی شگفت آغاز میشود:

"جنازه های مان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند. بعد از چند روز پای که روی مان مانده شد بیدار شدیم.
گفتم: ما را یافتند. پدر گفت: آسوده بودیم باز جنجال شد. کاکایم گفت: ها ما را یافتند. پدر دوباره گفت: نمی فهمند که مرده ها را نباید بیدار کنند. گفتم: ما که نمردیم ما کشته شدیم.
کاکایم فقط خنده کرد درست مثل وقتی که هنوز زنده بود و خنده می کرد خنده کرد. "

نکته آخر هم این که نمیدانم چرا نویسنده/ناشر تصمیم گرفته که به جای پاورقی زدن اصطلاحات افغانستانی همه شان را در پایان کتاب در یک لغتنامه بیاورد. من که حوصله م نمیکشید مدام بروم آخر کتاب را ببینم و آخرش دیگر از روی کلماتی که نمیفهمیدم میگذشتم و صبر میکردم شاید از خلال قصه متوجه معنی شان بشوم.
به هر حال به گواهی نظر خیلی از داستان نویسان ایرانی و افغانستانی این مجموعه که تقریبا نصف نصف داستان هایش در ایران و افغانستان نوشته شده یکی از بهترین مجموعه داستان های ادبیات افغانستان است که برکت منتشر شدن در ایران و توجه اهل فن دیده شد و خوش درخشید. این هم نمونه دیگری از خدمات ایران به افغانستان مجموعه داستان کوتاه انجیرهای سرخ مزار نوشته محمدحسین محمدی داستان نویس افغانستانی تبار است. . قبل از این کتاب من کتاب تو هیچ گپ نزن که ان کتاب هم مجموعه داستانهای کوتاه به زبان شیرین فارسی دری بود را خوانده بودم. . اما این بار خواندن کتاب انجیر های سرخ مزار برایم لذت بیشتری داشت زیرا چند وقتی است که چند کتاب به زبان فارسی دری خوانده ام وتسلط من به کلمات دری زیاد شده است. .
اما این مجموعه داستان شامل ۱۴ داستان کوتاه است که محور تمامی آنها جنگ های داخلی افغانستان و انسان های متاثر از جنگ است. شماری از داستان های این مجموعه در مسابقات داستان نویسی ایران نیز صاحب جوایزی شده است.

از جمله داستان های این مجموعه داستان مردگان مرده هایی که شاهد کشف جنازه خودشان هستند
اما به نظر من داستان کوتاه انجیر های سرخ مزارقصه دخترکی که در روز بمباران مزار شریف میخواهد انجیری را برای مادر بزرگش ببرد از بهترین داستان های محمد حسین محمدی در مجموعه انجیرهای سرخ مزار به شمار می رود. محمد حسین محمدی در این کتاب قصه آدمهای جنگ زدهای را از دریچه جدیدی روایت کرده است.

داستان های محمدی روایت جدیدی از زخم خوردن ها و زخم زدن ها حیرانی و سرگشتگی مردم که در برخی موارد نمیدانند برای چه چیزی به تفنگ پناه آورده اند. محمدحسین محمدی متولد سال ۱۳۵۴ در شهر مزارشریف بوده و در حال حاضر ساکن کابل است. از دیگر آثار داستانی او می توان به پروانه ها و چادر های سفید تو هیچ گپ نزن از یاد رفتن و ناشاد اشاره کرداو نگاه ویژه ای به واقعه جنگ وفرهنگ وادمهای کشورش دارد. . واقعا خواندن داستان های به زبان دری طعم شیرین انجیررا برایم داشت. . هرچند که تم جنگ بسیار تلخ وتکان دهنده است
. اولين كتابي كه از آقاي محمد حسين محمدي در ايران چاپ شد همين مجموعه داستان است كه براي ايشان خوش اقبال نيز بود. علاوه بر چاپهاي متعددي كه در زمانی كوتاه از اين كتاب منتشر شد توانست عنوان بهترين مجموعه داستان سالاز بنياد گلشيري و همچنين عنوان مجموعه داستان منتخب جايزهي ادبي اصفهان را نيز به خود اختصاص دهد. علاوه بر همهي اينها ماه پيش خواندم كه اين نويسنده توانست با همين كتاب جايزهي معتبر صلح افغانستان را نيز به کسب کند كه جاي خوشحالي و تبريك به ايشان است

مجموعه داستان انجيرهاي سرخ مزار شامل چهارده داستان كوتاه است كه در آنها شاهد روايتهاي مختلفي از تولد زندگي و مرگ مردم اين سرزمين هستيم كه با نگاه و روايت قابل تحسين اين نويسنده اين داستانها و دنيايشان رنگ ديگري به خود ميگيرد
جدا از فارسی زیبایش مرگ در داستانها موج میزند. به ادبيات افغانستان اميدوارم هم شعر هم داستان بنابراين چهار ستاره حقش است
جنازه های مان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند. بعد از چند روز پای که روی مان مانده شد بیدار شدیم.
گفتم: ما را یافتند. ء
پدر گفت: آسوده بودیم باز جنجال شد. ء
کاکایم گفت: ها ما را یافتند. ء
پدر دوباره گفت: نمی فهمند که مرده ها را نباید بیدار کنند. ء
گفتم:ما که نمردیم ما کشته شدیم. ء
کاکایم فقط خنده کرد درست مثل وقتی که هنوز زنده بود و خنده می کرد خنده کرد. .


روایتی از افغانستان روایتی از جنگ
مثل هر مجموعه داستانی هم داستانهای قوی داره و هم ضعیف اما به خوندنش میارزه
آخر کتاب یه واژه نامه هم داره که هرچند همه ی لغات ناآشنای کتاب توش نیست ولی خیلی خوبه انجیرهای سرخ مزار اولین مجموعه داستان نویسندۀ افغان محمدحسین محمدی است که در ایران منتشر شده است, این مجموعه دربرگیرندۀ ۱۴ داستان کوتاه است. حوادث داستانها همه پیرامون جنگهای داخلی افغانستان میگذرد و قصۀ آدمهای جنگزدهای را روایت میکند که عمرشان را در جنگ سپری کردهاند. زخمی شدهاند. زخم زدهاند. کشتهاند و کشته شدهاند. آدمهایی که گاه خود نیز نمیدانند چرا تفنگ به دست گرفتهاند. مجموعه داستان کوتاه از محمد حسین محمدی نویسنده معاصر افغانی. این اولین کتاب از محمدیست که در ایران چاپ شده و جایزه هایی هم برده است. تم اصلی همه داستانها جنگ بود. یکی دو تا از داستان ها خوب بودند. مثل دشت لیلی
اکثر کتابخوانهای ایرانی ادبیات افغانستان را فقط با خالد حسینی میشناسند اما افغانستان نویسندههای خوب بسیاری دارد. اگر دلتان میخواهد کتابی بخوانید که از دل افغانستان برآمده باشد و تصویری واقعی و شفاف از آن نشانتان بدهد انجیرهای سرخ مزار انتخاب خوبی ست.
.
سطر به سطر این کتاب به جنگ و مرگ گره خورده و در عین حال زندگی را میستاید و در جستجوی آن است. مجموعه داستان انجیرهای سرخ به طور کلی روایت جنگهای داخلی افغانستان است با راویها و موقعیتهای مختلف. یکی از زبان کودکی که شاهد پرواز طیارههای جنگی بر آسمان است دیگری از زبان پدری که منتظر پسر است در حالیکه میداند به محض رسیدن او را خواهند کشت دیگری از زبان زنی که بر اثر فقر کارگر جنسی شده و .
.
نگاه محمدحسین محمدی نگاهی انسانی ست و به طبع اثری ضدجنگ خلق کرده. این کتاب در سال ۱۳۸۴ برندهی جایزه ادبی گلشیری و سال ۱۳۸۷ برندهی جایزه صلح افغانستان شده است.
.
کتابی که من دارم از نشر تاک است. اطلاعی ندارم که میتوانید آن را در مواقعی غیر از نمایشگاه بین المللی کتاب تهیه کنید یا نه. البته انجیرهای سرخ مزار توسط نشر چشمه هم چاپ شده اما گویا فعلا موجود نیست.
.